خدایا از زمین و زمان خسته ام
از ابرهای تیره ی اسمان خسته ام
از کندی ثانیه های انتظار خسته ام
از لحظه های تلخ تکرار خسته ام
از تمام اعصاب بیقرار خسته ام
من از خودم از خلقتم از روزگار خسته ام
از بازی فلک و گردونه ناسازگار خسته ام
از این همه دلهای چشم انتظار خسته ام
از زندان و قفس و حصار خسته ام
از های و هوی و این اشفته بازار خسته ام
از فلسفه و تقدیر و حکمت خسته ام
از دیدن مرگ نور در ظلمت خسته ام
از ادمها از انسان های بی شعور خسته ام
از این همه چشم بینای کور خسته ام
*****
خدایا در این مرداب غوطه ورم
من راهی ب جز سراب نمیبرم
با من دلشکسته کسی همدرد نیست
خدایا به حساب کفرم بزار
من از خلقت از گل از این نمای انسان خسته ام
نظرات شما عزیزان:
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت برای تنها ترین تنها محفوظ بوده و کپی برداری از مطالب سایت فقط با ذکر منبع مجاز می باشد، در غیر این صورت حرام است